رمز شب

ساخت وبلاگ
توی یه محوطه خیلی عجیبی بودیم یه جایی مثل یه کلیسای بزرگ و بدون سقف. با گنبدی هایی به سبک گوتیک و با آجرهایی به رنگهای روشن, و آسمونی که تقریبا آبی بود.وسط اون محوطه یه حوضچه آب بزرگ بود که ما دورش بدون دلیل قدم می زدیم.ما عادی نبودیم.تمومه وجودمون آتیش بود با دوتا دست و دوتا پا.تنها ما اونجا بودیم! باهم حرف هم نمی زدیم و فقط بطور نامنظمی راه می رفتیم.فضا خیلی آشفته و پر از اضطراب بود.و من می دونستم که اینجا جهنمه. رمز شب...
ما را در سایت رمز شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aramz-e-shab8 بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1402 ساعت: 15:34